QUALITY OF LIFE
Quality of Life in
Postmenopausal Women in Tehran in 2011
Nasrin Abdi1
& Mahnaz Solhi2*
1. PhD Candidate in Health Education and
Health Promotion, Tehran University of Medical Sciences (TUMS), Tehran, Iran. abdi_nasrin@yahoo.com
*2. Associate Professor, Dept. of Health Services and Health Education, Iran
University of medical Sciences (IUMS), Tehran, Iran. (Corresponding Author) solhi.m@iums.ac.ir
ABSTRACT
Background & Objective:
Menopausal symptoms in women lead to decreased quality of life. Understanding
this natural process in a woman's life during is important in effective control
of their problems during this period. The purpose of this study was to
determine the four (vasomotor, mental-social, physical and sexual) dimensions of
quality of life of postmenopausal women in Tehran in 2007.
Methods: In this descriptive-analytical
study, sample size was determined by using the formula for estimating the
proportion of a phenomenon and 700 postmenopausal women randomly selected in
Tehran. The data gathering tool was Menopause-Specific Quality of Life
Questionnaire (MENQOL). Data were analyzed in SPSS14 by using descriptive tests
(such as mean, standard deviation, frequency, relative frequency) and
analytical test (Chi- square) at the 0.05 significance level.
Results: Quality of Life of women under study
was moderate. The highest mean score was related to physical dimension
(23.97±3.09) and the lowest mean score was related to vasomotor dimension
(3.29±.84). A significant
correlations between their quality of life and their occupation (p=0.04)
and income (p=0.009) were also seen. It means postmenopausal women
housewives and women with higher income had better quality of life to enjoy.
Conclusion: The quality of life is not desirable
in these women. Developing some interventions to improve their quality of life
is necessary.
Paper Type: Research Article.
Keywords: Menopause, Quality of life, Menopause-Specific
Quality of Life Questionnaire (MENQOL), Tehran.
u Citation: Abdi A, Solhi M. Quality of Life in
Postmenopausal Women in Tehran in 2011. Journal of Health Education and Health
Promotion. Summer 2014;2(2): [87-96].
کیفیت
زندگی
کیفیت
زندگی زنان
یائسه شهر
تهران در سال 1390
نسرین
عبدی1و
مهناز صلحی2*
1. دانشجوی
دکترای آموزش
بهداشت و
ارتقاء سلامت،
دانشگاه علوم
پزشکی تهران،
تهران، ایران.
abdi_nasrin@yahoo.com
*2. دانشیارگروه
خدمات
بهداشتی
وآموزش
بهداشت،
دانشکده
بهداشت،
دانشگاه علوم
پزشکی ایران،
تهران، ایران. (نویسنده
مسئول) تلفن: 02186704817 solhi.m@iums.ac.ir
چکیده
زمینه
و هدف: عوارض
يائسگي به
كاهش كيفيت
زندگي در زنان
منجر میشود.
شناخت اين
مرحله بهعنوان
فرايند طبيعي
در زندگي زنان
در كنترل مؤثر
مشكلات آنان
در این دوره
مهم است. هدف
این مطالعه
تعيين ابعاد
چهارگانه
كيفيت زندگي زنان
يائسه
(وازوموتور،
روحي-
اجتماعي،
جسمي و جنسي)
در شهر تهران
است.
مواد
و روشها: در اين
مطالعه
توصيفي
تحليلي، 700 نفر
از زنان یائسه
شهر تهران با
استفاده از
فرمول تعیین
حجم نمونه
براي برآورد
نسبت يك پديده
به روش نمونهگیری
تصادفي ساده 700
نفر از زنان
يائسه شهر
تهران انتخاب
شدند. ابزار
گردآوری دادهها
پرسشنامه
استاندارد
كيفيت زندگي
زنان يائسه
بود. دادهها
با استفاده از
نرمافزار SPSS14 و در سطح
معناداری 05/0 با
استفاده از
روشهای
توصيفي
(ميانگين،
انحراف
معيار،
فراواني
مطلق،
فراواني نسبي) و
تحليلي (آزمون
کایاسکوئر)
مورد تجزیهوتحلیل
قرار گرفت.
یافتهها:
میانگین نمره
کل كيفيت
زندگي زنان
يائسه
موردبررسی 28/43
(متوسط) به دست
آمد. بالاترین
نمره میانگین مربوط
به بعد فیزیکی
(09/3±97/23) و کمترین
نمره میانگین
مربوط به بعد
وازوموتور (84/0±29/3)
بود. همچنین
میان كيفيت
زندگي آنان با
شغل (04/0p=)
و ميزان درآمد
(009/0p=)
ارتباط
معنادار
آماري مشاهده
شد؛ به اين
صورت كه خانمهای يائسه
خانهدار و
همچنين زنان
با ميزان
درامد بيشتر
از كيفيت
زندگي بهتري
برخوردار
بودند.
نتیجهگیری:
کیفیت زندگی
زنان مورد
بررسی مطلوب
نیست و طراحی
مداخلات
مناسب برای
بهبود کیفیت
زندگی آنان
ضروری است.
نوع
مقاله: مطالعه
پژوهشی.
کلیدواژهها: كيفيت
زندگي، يائسگي،
پرسشنامه
استاندارد
كيفيت زندگي
زنان يائسه (MENQOL)،
تهران.
tاستناد: عبدی ن، صلحی
م. کیفیت زندگی
زنان یائسه
شهر تهران در
سال 1390 تابستان
1383؛2(2): [87-96].
مقدمه
امروزه
نظامهای سلامت
مهمترین
برنامههای
خود را مبتنی
بر سلامت
خانواده
ترسیم نمودند.
زنان محور
سلامت
خانواده
محسوب میشوند
و الگوی اصلی
آموزش و ترویج
شیوه زندگی سالم
به نسل بعدی
هستند. اگرچه
زنان و مردان
مباحث مشترکی
در امر سلامت
دارند، اما
زنان با مسائل
ویژه ناشی از
شرایط
فیزیولوژیک
خود مواجه
هستند. یکی از
این مسائل
دوره گذار
یائسگی[1] است
که به سبب
کاهش استروژن
مشکلات
مضاعفی را برای
زنان ایجاد میکند
(1). یائسگی به
عنوان واقعهای
فیزیولوژیک پایان
دوره قاعدگی و
باروری در
زنان است که
در بین 40 تا 59
سالگی روی میدهد
و کیفیت زندگی
آنان را تحت
تأثیر قرار میدهد.
دوران يائسگي
يكي از مهمترین
مراحل زندگي
هر انسان در
مسير رشد و
تكامل است كه
گذشته از جنبههای
مفيد و
ارزشمند آن
مجموعهای از
مشكلات را
ایجاد میکند.
بعضی از این
مشکلات
عبارتند از
شروع بيماري و
ناتواني،
بازنشستگي از
شغل، مشكلات
اقتصادي،
جدائي از
فرزندان. يائسگي
شروع دوران
جديدي در
زندگي يك زن
است. این
دوران همانند
تمام مراحل
ديگر زندگي دارای
زواياي مثبت مانند
فراغت از
مشكلات دوران
بارداري، و
زوایای منفی
مانند خطرات و
مشكلات
تهدیدکننده
سلامت زنان است
(2). در خلال اين
دوران، زنان
دستخوش
تغييرات غدد
درونریز
(آندوکرين)، بدنی
(سوماتيک) و روانی
میشوند که میتواند
چند سال طول
بکشد (3).
بر
اساس آمارهاي
جهاني در قرن 17 فقط 28%
از زنان به سن
يائسگي میرسیدند
(4) درحالیکه
امروزه با
پیشرفتهای
علم پزشكي میتوان
انتظار داشت
كه زنان يائسه
سالهای
بيشتري را
زنده بمانند و
بسياري از
آنان تا 80
سالگي يا
بيشتر زندگي
كنند.
بنابراين
سلامتي زنان
در سالهای پس
از يائسگي
همانند قبل از
آن از اهميت
به سزایی دارد
(5). سالهای
بعد از یائسگی
بخش مهمي از
زندگي محسوب
میشود. زنان
حقدارند كه در
اين دوران از
زندگیشان
لذت ببرند (6). در
طي اين زمان،
اكثريت زنان
علائم جسمي و رواني
همراه با
تغييرات خُلقي
را تجربه میکنند
(7). ازجمله
مشكلات اين
دوران میتوان
به گُرگرفتگي،
تغييرات روحي
و رواني، پوكي
استخوان،
بيماري قلبي و
عروقي و
آتروفي
دستگاه تناسلي
اشاره كرد (8).
بیماریهای
قلبي و عروقي
و پوكياستخوان
از عوارض مهم
و ناتوانکننده
يائسگي هستند
كه بهعنوان
دو مورد از
اولویتهای
بهداشتي
موردتوجه هستند.
این دو مشکل از
مشكلات
بهداشت عمومي
محسوب میشوند
كه موجب
افزايش
بيماري و
ناتواني،
كاهش كيفيت
زندگي و
افزايش مرگومیر
میشوند (9).
يائسگي بر
تمام جنبههای
سلامت شخص
تأثیر میگذارد.
تحقيقات نشان
میدهد كيفيت
زندگي زنان در
دوران يائسگي
با افزايش
علائم بهشدت
مورد تهديد
قرارمي گيرد (10).
اندازهگیری
كيفيت زندگي
میتواند در
به تصوير
كشيدن هر چه
واقعیتر
احساسات
بيماران و
زمینههای
داراي مشكل در
خصوص درك
نيازها و
توزيع مراقبتهای
سلامت كمك
كند. همچنين
تأثیر اين
ديدگاه بهعنوان
يك هدف و
مقصود نهائي
در تمام مداخلات
پیشگیریکننده
و ارتقاي
سلامت بايد در
نظر گرفته شوند
(11). مطالعات
مختلف در
ایران و سایر
نقاط دنیا بیشتر
بیانگر تأثیر
منفی یائسگی
بر کیفیت
زندگی زنان
یائسه است (12-20).
تهرانی و
همکاران در
مطالعه خود
نشان دادند 8/38%
زنان یائسه
تهرانی از
گرگرفتگی
شدید و 43% از
اضطراب شدید
رنج میبرند.
در این مطالعه
حدود 30% زنان
یائسه کاهش
شدید میل جنسی
را در طول
دوران یائسگی
گزارش نمودند
(21).بلومل
و
همکاران بیان
میکنند زنان
یائسه ازنظر
اختلالات
وازوموتور 6/10
بار،
اختلالات
اجتماعی
روانی 5/3 بار،
اختلالات
جسمی 7/5 بار و
ازنظر
اختلالات
جنسی 2/3 بار
مستعدتر از
سایر زنان
هستند.
درنتیجه از
کیفیت زندگی
پایینتری
برخوردارند. (22).
نتایج
مطالعات
جدیدتر در سالهای
2008 و 2009 نشان میدهد
یائسگی تأثیر
منفی روی
کیفیت زندگی
زنان دارد (23-24).
پرداختن
به مسئله
يائسگي از
جنبههای
مختلف فردي و
اجتماعي
بسيار حائز
اهميت است؛
زيرا از سوئي
به حل مشكلات
زنان در
برخورد با مشكلات
و علائم
يائسگي كمك میکند
و از سوي ديگر
نظر به اهميت
نقش زن بهعنوان
محور عاطفي و
رواني
خانواده و
نيروي فعال
كار در جامعه
مسلماً توجه
به كيفيت
زندگي او و حل
مشكلات جسمي،
رواني و
اجتماعیاش
بر ارتقاء
سلامت
خانواده و
درنهایت
خانواده
بسيار مؤثر
خواهد بود.
همچنين
پيشگيري از عوارض
دیرهنگام
يائسگي میتواند
کشورهای جهان،
بهویژه
كشورهای
درحالتوسعه،
را در جهت
داشتن جمعيت
سالم ياري كند.
نيل به اين
اهداف جز با
برنامهریزی
و تلاش در جهت
ارائه
راهكارهاي
مؤثر در جهت
انطباق و
سازگاري با
مسائل اين
دوران مؤثر نيست.
هدف
اين پژوهش
تعيين كيفيت
زندگي زنان
يائسه شهر
تهران در سال 1390
در ابعاد
وازوموتور،
روحي- اجتماعي،
جسمي و جنسي
است. فراهم
آوردن اطلاعات
بهروز در
زمینه کیفیت
زندگی زنان
یائسه شهر تهران
تفاوت مطالعه
حاضر با
مطالعات دیگر
است. یافتههای
این مطالعه در
طراحی
مداخلات
ارتقایی برای
این زنان
کاربرد دارد.
مواد و
روشها
در این
مطالعه
توصیفی-تحلیلی
700 نفر از زنان
یائسه بالای 50
سال شهر تهران
که دارای
یائسگی طبیعی
و بدون درمان
هورمونی جایگزینی
طی 6 ماه گذشته
و نیز فاقد
مشکل روانی یا
بیماری
شناختهشده
سیستمیک
بودند،
موردبررسی
قرار گرفتند. روش
نمونهگیری
بهصورت
تصادفی خوشهای
بود؛ بدینصورت
که از 20 مرکز
بهداشتی
درمانی شهر
تهران برحسب
جمعیت تحت پوشش
هر مرکز،
تعداد نمونه
مشخص میشدند
و سپس بهطور
تصادفی از هر
منطقه یک
خیابان، یک
کوچه و یک
پلاک انتخاب و
نمونهگیری
از همان پلاک
شروع میشد و
تا تکمیل
نمونههای آن
مرکز ادامه مییافت.
در صورت عدم
حضور فردی با
مشخصات تعیینشده
در آن خانه
پلاک بعدی
انتخاب میشد.
اگر تعداد
نمونهها
دریک کوچه
کمتر از تعداد
افراد پیشبینیشده
بود، کوچه
بعدی نیز
انتخاب میشد.
ابزار
گردآوری دادهها
پرسشنامه
همراه با
مصاحبه
تکمیلی بود.
پرسشنامه در
دو بخش و شامل
اطلاعات
جمعیتشناختی
و سؤالات
مربوط به سنجش
کیفیت زندگی بر
اساس پرسشنامه
کیفیت زندگی
دوران یائسگی[2] بود
که توسط
هیلدیچ و
همکاران در
دانشگاه
تورنتو کانادا
طراحی و
استانداردشده
است (51). روایی این
پرسشنامه
توسط پانل
متخصصین
تائید شد و
پایایی آن با
استفاده از
روش آزمون
مجدد و محاسبه
همبستگی 95% کسب
شد. سؤالات
پرسشنامه
کیفیت زندگی
در چهار بعد
وازوموتور،
روانی
اجتماعی،
جسمانی و
اختلال در
روابط جنسی
تنظیمشده
است. سؤالات 1 و 2
در بعد
وازوموتور،
سؤالات 3 تا 9 در
بعد روانی
اجتماعی،
سؤالات 10 تا 24 در
بعد جسمانی و
سؤالات 25 و 26 در
بعد جنسی
تنظیمشدهاند.
پاسخ سؤالات
بهصورت یک
معیار درجهبندیشده
از 0 تا 3 تنظیمشده
که نمره 0
معادل اصلاً، 1
معادل جزیی، 2
معادل متوسط و
3 معادل شدید
است. سپس بر
اساس پاسخهای
دادهشده
افراد ازنظر
کیفیت زندگی
به سه گروه
دستهبندی
شدند. بر اساس
راهنمای
پرسشنامه
استاندارد
کسب نمره 27 تا 37
به کیفیت
زندگی خوب،
نمره 37 تا 47 به
کیفیت زندگی
متوسط و نمره 48
تا 54 به کیفیت
زندگی ضعیف
دستهبندی میشود.
همچنین
ارتباط بین
کیفیت زندگی
با درآمد و
شغل زنان
یائسه
موردبررسی
قرار گرفت.
دادهها با
استفاده از
نرمافزار SPSS14 و در
سطح معناداري
05 /0 با استفاده
از آمارههای
توصيفي
(ميانگين،
انحراف
معيار،
فراواني مطلق،
فراواني نسبي) و
تحليلي (آزمون
کایاسکوئر)
مورد تجزیهوتحلیل
قرار گرفت.
یافتهها
محدوده
سني واحدهاي
موردپژوهش 50
تا 88 سال (ميانگين
64/59 و انحراف
معیار 32/2) و
محدوده سني یائسگی
یعنی 42-57 سال
(ميانگين 25/48 و
انحراف معيار
42/2) بود. از افراد
تحت پژوهش 9/54%متأهل،
6/74% از آنها
بیشتر از 3
فرزند و 62% از آنها
بيشتر از 3
زايمان
داشتند. از
افراد تحت پژوهش
1/79%خانهدار و 6/60%
از آنها
باسواد
(ابتدایی،
دیپلم و
بالاتر)
بودند. از
ميان مشكلات شايع،
90% افراد
موردپژوهش
دچار درد
عضلات بودند
(جدول 1).
میانگین
نمره کل كيفيت
زندگي زنان
يائسه موردبررسی
28/43 (متوسط) به
دست آمد. در
میان ابعاد
چهارگانه
بالاترین
نمره میانگین
مربوط به بعد
فیزیکی (09/3±97/23) و
کمترین نمره
میانگین
مربوط به بعد وازوموتور
(84/0±29/3) بود (جدول 2).
کیفیت زندگی 62% از
زنان
موردبررسی
متوسط و 5/15%
کیفیت زندگی
ضعیف و فقط 1/21%
آنان از كيفيت
زندگي خوب
برخوردار
بودند (جدول 3).
با
استفاده از
آزمون کایاسکوئر
میان كيفيت
زندگي زنان
يائسه موردبررسی
و شغل (04/0p=),
كيفيت زندگي و
ميزان درامد (0009/0 p=)
ارتباط
معنادار
مشاهده شد. بهاینترتیب
كه خانمهای يائسه
خانهدار و
همچنين زنان
با ميزان
درامد بيشتر،
از كيفيت
زندگي بهتري
برخوردار
بودند. همچنين
با کاربرد این
آزمون میان
كاهش تمايلات
جنسي و گرگرفتگی
(02/0p=)،
كاهش تمايلات
جنسي و تعريق (04/0p=)
و بين كاهش
تمايلات جنسي
و درد عضلاني (001/0p=)
رابطه
معنادار
مشاهده شد.
جدول 1.
فراواني و فراوانی
نسبي مشكلات
مؤثر بر كيفيت
زندگي در زنان
یائسه
موردبررسی
مشكلات |
تعداد |
درصد |
درد
عضلات |
630 |
90 |
احساس
خستگي و
كوفتگي |
622 |
5/88 |
احساس
كمبود انرژي |
581 |
8/82 |
كاهش
توان عمومي |
582 |
8/82 |
كمتر
از گذشته كار
انجام دادن |
526 |
2/74 |
درد
پشت و كمر |
511 |
8/72 |
جدول 2.
ميانگين
نمرات ابعاد
کیفیت زندگی
در زنان یائسه
موردبررسی
ابعاد
كيفيت زندگي |
ميانگين |
انحراف
معيار |
بالاترین نمره |
پائین
ترین نمره |
بعد
وازوموتور |
29/3 |
84/0 |
4 |
2 |
بعد
رواني
اجتماعي |
57/10 |
92/1 |
14 |
7 |
بعد
فيزيكي |
97/23 |
09/3 |
30 |
15 |
بعد
جنسي |
45/5 |
82/0 |
6 |
3 |
جمع |
28/43 |
|
54 |
27 |
جدول 3.
فراواني مطلق
و نسبی دستهبندی
کیفیت زندگی
در زنان یائسه
موردبررسی
درصد |
تعداد |
كيفيت
زندگي |
5/15 |
112 |
ضعيف
(نمره 48-54) |
62 |
434 |
متوسط
(نمره 37-47) |
1/21 |
154 |
خوب
(نمره 27-37) |
100 |
700 |
جمع |
بحث
يائسگي
باعث كاهش
كيفيت زندگي
زنان میشود.
يائسگي بر
تمام جنبههای
سلامت شخص
يعني ابعاد
وازوموتور،
روانی اجتماعی،
فیزیکی و جنسی
تأثیر میگذارد.
كيفيت زندگي
زنان در دوران
يائسگي و با
افزايش علائم بهشدت
مورد تهديد
قرار میگیرد
(25-26). ميانگين سن
یائسگی در
زنان
موردبررسی 25/48
بود. ميانگين
سن يائسگي در
كشورها و
فرهنگهای
مختلف متفاوت
است. در پژوهش
کروجسکا-فریشاه[3] و
همكاران
ميانگين سن
يائسگي 7/54 سال
گزارششده
است (27). در پژوهش
خادمی
و کوک
ميانگين سن
يائسگي در
ايران در زنان
روستایی 2/49 و در
زنان شهري 9/49
سال و در كل 6/49
سال گزارششده
است (28).
گرچه
ممكن است زنان
پايان قاعدگي
و باروري را يك
مزيت بدانند
اما نشانههای
یائسگی مانند
گرگرفتگی،
سردرد،
اختلال خواب و
اختلالات خلقی
میتواند به
كيفيت زندگي
زنان در اين
دوران صدمه
بزند. در پژوهش
کِراکَم[4]
و سِکِر،
كه در زنان
روستایی كشور
تركيه انجامشده
است، شایعترین
علائم دوران
يائسگي
گرگرفتگی و
تعريق (7/50%) بوده
است (29.) اين در
حالی است كه
در پژوهش
فا[5]
و
همكاران كه در
زنان تايواني
انجامشده
است فقط 7/16% از
زنان
گرگرفتگی
داشتهاند (30).
در پژوهش حاضر
شایعترین
مشكلات خانمهای
يائسه مربوط
به درد عضلات
(90%)، احساس
خستگي و
كوفتگي (5/88%) و
احساس كمبود
انرژي است و
درصد گرگرفتگی
در اين پژوهش 5/ 58
و تعريق 1/67% به
دست آمده است.
اگرچه
گرگرفتگی و
تعريق بالاترين
درصد را به
خود اختصاص
ندادهاند،
ولي بااینوجود
از مشكلات
شايع زنان تحت
مطالعه بوده
است. به نظر میرسد
شيوع بالاي
درد عضلاني در
ميان زنان
نگرانکننده
است و لزوم
اقدامات
حمايتي،
اجتماعي و پزشكي
را نشان میدهد.
همچنين
گرگرفتگی و
تعريق میتواند
باعث ناراحتي،
بیخوابی و
اعتمادبهنفس
پايين در آنان
شود و اين
علائم میتواند
با اختلالات
افسردگي
پیچیدهتر
شوند.
سولينگ
در تحقيق خود
اشاره میکند
برخلاف آنچه
تصور میشد
مشكلات
وازوموتور بيشترين
مشكلات خانمها
در دوران
يائسگي باشد،
تغييرات روحي
و رواني
بيشترين
فراواني و شدت
را داشته است.
کارپنتر[6] و
همکاران در
پژوهشي نشان
داد گرگرفتگی
بر كار،
فعاليت اجتماعي،
اوقات فراغت،
خواب، خلقوخو،
تمركز،
ارتباط با
ديگران،
فعالیتهای
جنسي، لذت از
زندگي و كيفيت
كلي زندگي تأثیر
میگذارد (31). در
پژوهش
کُنده[7] و
همكاران شایعترین
علائم اين
دوران
ناآرامی و
عصبانيت (67%) گزارششده
است و ميزان
تعريق و
گرگرفتگی 51%
بوده است (32). جيمنز
و پرز[8]
شایعترین
علائم اين
دوران را
خستگي، تحریکپذیری،
بیثباتی
احساسي و
افسردگي
اعلام کردهاند
كه به نتايج
پژوهش حاضر نزديك
است (33). در
مطالعه رستمي
اضافهوزن و
افزايش موهاي
زائد صورت
كمترين
مشكلات گزارششدهاند
(34). در پژوهش
حاضر كمترين
شكايت خانمها
مربوط به
تنهائي را
دوست داشتن،
افزايش موهاي
زائد صورت و
بیاختیاری
ادرار هنگام
عطسه و سرفه
بوده است.
با
توجه به تنوع
یافتهها در
مطالعات
مختلف، به نظر
میرسد زنان
در اين دوران
علائم یائسگی
را با
گوناگوني
بسياري تجربه
میکنند كه
اين مسئله
تأثیر عوامل
مختلف بر اين
علائم را نشان
میدهد. در
مطالعه کراچام
و شکر عوامل
مؤثر بر علائم
يائسگي و
ارتباط آنها
با كيفيت
زندگی زنان
كشور تركيه،
شامل مشكلات
بهداشتي،
استرسهای
زندگي، ميزان
تحصيلات مصرف
چاي و قهوه، تعداد
زایمانها،
مشكلات مالي،
سن و نارضايتي
از زندگي زناشویی
به دست آمد.
همچنین در این
مطالعه مشخص
شد تعداد
زيادي از اين
عوامل اثرات
منفي بر كيفيت
زندگي زنان در
دوران یائسگی
دارد (35). در
مطالعه فریمن[9] و
همكاران نشان
داده شد خطر
علائم
افسردگي در
دوران يائسگي
افزايش مییابد
(36). در بررسی کوماری[10] نيز میزان
افسردگی بالا
در دوران یائسگی
گزارش و تاکید
شده است مشكلات
روحي رواني،
احساس خستگي و
كوفتگي و كاهش
توان و انرژي
از مشكلات
شايع اين
دوران هستند (37). کِلِیتن
و نینان[11] در
مطالعه خود
ریسک عوامل
بروز افسردگی
در گذار
یائسگی را سطح
سواد پایین،
سابقه بروز
افسردگی در
دوران قبل از
یائسگی،
حوادث استرسزای
زندگی، سبک
زندگی
ناسالم، نگرش
نامطلوب نسبت
به دوران
سالمندی،
یائسگی زودرس
و نوسانات هورمونی
غیرمعمول ذکر
کرده است (38). در
پژوهش حاضر 2/44%
از زنان مشكل
افسردگي را
گزارش کردهاند
و 67% از آنها
اضطراب داشتهاند.
در
مطالعات
كيفيت زندگي
زنان يائسه
بعد جنسي گنجاندهشده
است. به
اعتقاد
گراسیا[12] و
همکاران كاهش
تمايلات و
انگيزه جنسي
مسئلهای
چندبعدي است
كه از عوامل
فیزیولوژیک،
فرهنگي و اجتماعي
تأثیر میپذیرد
و تنها به
دليل كاهش
هورمونها
نيست (39). کایِن[13] و
همکاران نيز
اشاره میکنند
باورهاي فرد
در مورد
يائسگي و
روابط جنسي بر
عملكرد جنسي
او تأثیر میگذارد
(40). در پژوهش
حاضر 7/65% از زنان
تحت پژوهش كاهش
تمايلات جنسي
را گزارش کردهاند.
همچنين بين
كاهش تمايلات
جنسي و
گرگرفتگی (02/0p=)،
كاهش تمايلات
جنسي و تعريق (04/0p=) و
بين كاهش
تمايلات جنسي
و درد عضلاني (001/0p=) رابطه
معنادار
آماري مشاهده
شد. در پژوهش
حاضر ارتباط
بين كيفيت
زندگي و
متغیرهای
جمعیتشناختی
ازجمله سن،
وضعيت تأهل،
تعداد زایمانها،
تعداد
فرزندان،
شغل، ميزان
تحصيلات و درامد
موردبررسی
قرار گرفت.
یافتهها
حاكي از آن
است كه بين
كيفيت زندگي و
شغل (04/0p=)
و كيفيت زندگي
و ميزان درامد
(009/0p=) رابطه
معنادار
آماری وجود
دارد. به این
صورت كه زنان خانهدار
و همچنين زنان
با ميزان
درامد بيشتر
از كيفيت
زندگي بهتري
برخوردار
بودند. در
مطالعه رستمی
بين سطح سواد
و كيفيت زندگي
رابطه معنادار
آماري مشاهدهشد
كه با نتايج
پژوهش حاضر
همخواني
ندارد (34). در مطالعه
خالديان بين
ميزان
تحصيلات (48/0p=)،
شغل (12/0p=)
و تعداد افراد
خانواده (43/0p=) و كيفيت
زندگي ارتباط
معنادار
آماری وجود نداشت
(41). بژسکی[14]
و
همکاران در
مطالعه خود به
اين نتيجه
رسيد كه زنان
غیرشاغل و
متأهل نشانههای
بيشتري را در
اين دوران
تجربه میکنند
و زنان با
درامد و سطح
تحصيلات
بالاتر كيفيت
زندگي بهتري
داشتند (42)؛ كه
با نتايج
پژوهش حاضر
همخوان است.
مطالعات دیگر
رابطه سطح
تحصيلات
بالاتر و
کیفیت زندگي
بهتر را تائید
کردند (24، 35، 43-45).
طبق نتایج این
مطالعات هرچه
سطح تحصیلات
زنان یائسه
پایینتر
باشد، خطر
اختلالات
روحی روانی
افزایش و
درنتیجه سلامت
روانی آنان
نیز کاهش مییابد
(43). به نظر میرسد
كه تحصيلات
بالاتر میتواند
شغل بهتر،
درامد بيشتر و
افزايش موقعیتهای
اجتماعي بهتر
را به دنبال
داشته باشد.
همچنين
ازآنجاکه
تحصيلات
بالاتر با
افزايش آگاهي
و دانش بيشتر
در زمينه همه
موقعیتهای
فردي است،
بنابراين
زنان يائسه
تحصیلکرده
میتوانند
نشانههای یائسگی
را تخفیف
دهند. گروه
تحقیقاتی
پرهگتو[15] اعلام
كردند وضعيت
اقتصادي در
سطح پايين سبب
كاهش كيفيت زندگي
زنان یائسه
ازنظر (روانی،
فيزيولوژيك،
جسمي و عملكرد
جنسي) در این
سنين میشود(46).
به نظر میرسد
وضعيت خوب
اقتصادي با
شغل بهتر و
تحصيلات بالاتر
در زوجين مرتبط
است و اين
عوامل میتوانند
مقابله با
تغييرات
ایجادشده در
طي يائسگي و
سالمندي را
راحتتر
نمايد. آنچه
مسلم است
كيفيت زندگي
افراد در اين
دوران علاوه
بر مسائل اين دوران
تحت تأثیر
عوامل جسمي،
روحي،
اجتماعي و
اقتصادی قرار
میگیرد. در
اين پژوهش
نمره كيفيت
زندگي زنان 28/43
بهدستآمده
است؛ يعني با
توجه به طبقهبندی
انجامشده كه
در بخش نتايج
اشاره شد،
زنان تحت
پژوهش از
كيفيت زندگي
متوسط و نزديك
به ضعيف
برخوردارند.
اين نتايج
نياز به حمایتهای
عاطفي و رواني
در اين دوران
را نشان میدهد.
همچنين طراحي
و ارائه جزوات
آموزشي، برگزاری
کلاسهای
آموزشی از
طریق ایجاد
محیطی حمایتگرانه
در زمينه
راهبردها و
مهارتهای
سازگاري با
مشكلات اين
دوران، تغذيه
سالم، ورزش و
ايجاد آگاهي
در سنين پایینتر
در زنان و
دختران جوان
نيز ازجمله
اقدامات مناسب
در نشر
اطلاعات در
اين زمينه
است. آنچه مسلم
است این است
که تلاش در
جهت ارتقای
آگاهی زنان بهمنظور
افزایش
مراقبت از خود
میتواند به
بهبود کیفیت
زندگی آنان در
دوران یائسگی
کمک کند.
هانترا و
لیائو[16]
معتقدند
افزایش آگاهی
زنان یائسه
راجع به مسائل
یائسگی باعث
بهبود نگرش آنها
نسبت به این
پدیده میشود،
رفتارها و
عادات
بهداشتی در آنها
افزایش مییابد
و درنهایت
منجر به بهبود
کیفیت زندگی
آنها میشود
(47). از
عوامل بسیار
مؤثر در بهبود
کیفیت زندگی
زنان یائسه
افزایش خودکارآمدی
درکشده آنان
است. جربر[17] و همکاران
(48) و
میشرا[18] و همکاران
(49) معتقدند
اعتماد
فرد
به تواناییهایش
در درمان
علائم یائسگی
از عوامل مهم
تأثیرگذار بر
کیفیت زندگی
زنان یائسه
است. برخی مطالعات
نیز نشان
دادند قدرت
سازگاری
افراد که
ارتباط زیادی
با خودکارآمدی
آنها دارد،
عامل بسیار
مهمی در سلامت
ذهنی بهتر و
افسردگی زنان
یائسه است (50-51).
برخی مطالعات
نشان دادند
تأسیس شبکههای
حمایت
اجتماعی و
برنامههای
ارتقای سلامت
جسمی و روانی
به بهبود کیفیت
زندگی زنان
یائسه کمک
شایانی میکند
(52). همچنين در
سطوح سازماني،
آموزش
کارکنان
بهداشتي در
زمينه رژیمهای
غذائي و گیاهی
و تدوين و
اجرای برنامههای
آموزشي توسط
سازمانهای
مرتبط با زنان
و همچنين
تدوين و اجراي
برنامههای
آموزشي در
مراكز
نگهداري
سالمندان و
درنهایت در
سطح اجتماعي،
برنامهریزی
در زمينه
رسانههای
گروهي و طرح
ارتقاء آگاهي
زنان شرکتکننده
در جلسات
مذهبي لازم و
ضروري است.
با
توجه به نتايج
اين پژوهش و
نامناسب بودن
كيفيت زندگي
زنان يائسه و
با توجه به
ارتباط عوامل
گوناگون شخصی
و اجتماعی با
کیفیت زندگی
زنان یائسه
آنچه جهت
ارتقای کیفیت
زندگی آنان آنچه
مهم به نظر میرسد
نگاه یکپارچه
به مسائل و
مشکلات
سلامتی آنان
است. وزارت بهداشت
میتواند با
وزارت آموزشوپرورش،
وزارت كار و
امور اجتماعي
و ساير سازمانهای
مرتبط برنامههایی
را براي
ارتقاء آگاهي
و همچنين
ارتقاء نگرش
اين گروه
طراحي و اجرا
كند. ازآنجاکه
اکثر زنان
یائسه به
مراکز
بهداشتیودرمانی
دسترسی دارند
به نظر میرسد
مناسبترین
راهکار جهت
ارتقای کیفیت
زندگی آنان،
توجه ارائهکنندگان
خدمات سلامتی
به مسائل
مرتبط با یائسگی
و برگزاری
کلاسهای
آموزشی و
مشاورهای با
رویکرد
ارتقاء سلامت
و
توانمندسازی
آنان باشد.
همچنین با
توجه به نقش
حمایتهای
اجتماعی در
بهبود کیفیت
زندگی زنان
یائسه تأسیس
شبکههای
حمایت
اجتماعی به
بهبود کیفیت
زندگی زنان در
گذر به دوره یائسگی
کمک خواهد
کرد. از
محدودیتهای
این مطالعه
تعداد نمونه
آن و محدودیت
تعمیم نتایج بود.
نتیجهگیری: کیفیت
زندگی زنان
يائسه
موردبررسی در
ابعاد روانی
حرکتی، روحي-
اجتماعي،
جسمي و جنسي
مناسب نیست.
بهویژه وضع
کیفیت زندگی
این زنان
ازنظر بعد وازوموتور
نیازمند توجه
است. شایعترین
مشكلات زنان
یائسه تحت
پژوهش درد
عضلانی،
احساس خستگي و
كوفتگي و
احساس كمبود
انرژي بود و
باید در مطالعات
آینده برای
بهبود این
مشکلات
مداخلات مناسب
طراحی شود.
شغل و میزان
درآمد این
زنان روی
كيفيت زندگي
آنان و كاهش
تمايلات جنسي
روی افزایش
گرگرفتگي،
تعريق و درد
عضلاني تأثیرگذار
است. درنهایت
طراحی
مداخلات
مناسب برای بهبود
کیفیت زندگی
زنان یائسه
موردبررسی ضروری
است.
سپاسگزاری
این
مطالعه حاصل
طرح تحقیقاتی
مصوب معاونت
پژوهشی دانشگاه
علوم پزشکی
ایران به
شماره 67/ک است.
از همکاری
کارکنان
مراکز
بهداشتی
درمانی مناطق
تهران و زنانی
که در اين
مطالعه شرکت
کردند،
قدرداني میشود.
References
1. Ardalan GH, AmirKhani M, Allame M, Motlagh ME, Pesteei KH, Alavian SM. Clinical guide and executive health program team to provide menopausal services to women 45-60 years. Tehran: Pooneh Publications; 2008.
p. 10-17, 89-91. [Persian]
2. Im EO, Lee B, Chee W, Dormire S, Brown A. A national multiethnic online forum study on
menopausal symptom experience. Nurs Res.
2010 Jan-Feb; 59(1):26-33.
3.
Gibbs RS, Danforth DN, Karlan BY, Haney AF. Danforth's obstetrics and gynecology. Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins; 2008. p. 1063-72.
4. North American Menopause Society. Available at: http://www.menopause.org.
Accessed 13 Dec, 2004.
5. National Center for Complementary and Alternative
Medicine. http://nccam.nih.gov/health/whatiscam/.
Accessed 10 Jan. 2005.
6.
Soules MR,
Sherman S, Parrott E. et al. Executive summary: stages of reproductive aging
workshop (STRAW) Park City, Utah, July 2001. Menopause. 2001; 8:402–7.
7.
Uguz
F, Sahingoz M, Gezginc K, Ayhan MG.
Quality of life in postmenopausal women: the
impact of depressive and anxiety disorders. Int J Psychiatry Med. 2011; 41(3):281-92.
8.
Krajewska K,
Krajewska-Kuùak E, Heineman L, Adraniotis J, Chadzopulu A, Theodoso- poyloy
E,Euframidu EN, Kruszewa R, Szpakow A, Jankowiak B, Rolka H, Klimaszewska K,
Kowalczuk K, Kondzior D, Baranowska A. Comparative analysis of quality of life
women in menopause period in Poland, Greece and Belorussia using MRS Scale.
Preliminary report. Adv Med Sci. 2007; 52 Suppl 1:140-3.
9. Abed Zadeh M, Taebi M, Saberi F, Sadat Z. Quality of life and related factors in Menopausal women in Kashan city. Iranian South
Medical
Journal. 2009; 12(1):81-8.
[Persian]
10.
Chedraui P, Blumel JE, Baron G, Belzares
E, Bencosme A, Calle A, et al. Impaired quality of life among middle aged women: a multicentre Latin American study.
Maturitas. 2008; 61(4):323-9.
11.
Williams
RE, Levine KB, Kalilani
L, Lewis J, Clark RV. Menopause-specific questionnaire assessment in US
population-based study shows
negative impact
on health-related quality
of life.
Maturitas.
2009; 62(2):153-9.
12.
Forouhari S, Safari Rad M, Moattari M, Mohit M, Ghaem H. The effect of education on quality of life in menopausal women referring to Shiraz Motahhari clinic in 2004. Birjand University of Medical Sciences 2009; 16(1):39-44.
[Persian]
13.
Abed Zadeh M, Taebi M, Saberi F, Sadat Z. Quality of life and related factors in Menopausal women in Kashan city. Iranian South
Medical
Journal. 2009; 12(1):81-8.
[Persian]
14.
Shohani M, Rasouli F, Hagi Amiri P, Mahmoudi M. The survey of physical and mental problems of menopause
women
referred to Ilam health
care centers. Iranian Journal of Nursing Research.
2007; 2(5):57-68. [Persian]
15.
Golyan Tehrani SH, Mir Mohammad Ali M, Mahmoudi M, Khaledian ¯. Study of quality of life and its patterns
in
different stage of menopause
for
women in Tehran. Hayat. 2002; 8(3-4):33-41.
[Persian]
16.
Williams
RE, Levine KB, Kalilani
L, Lewis J, Clark RV. Menopause-specific questionnaire assessment in US
population-based study shows
negative impact
on health-related quality
of life.
Maturitas.
2009; 62(2):153-9.
17.
Chedraui P, Blumel JE, Baron G, Belzares
E, Bencosme A, Calle A, et al. Impaired quality of life among middle aged women: a multicentre Latin American study.
Maturitas. 2008; 61(4):323-9.
18.
JE,
Castelo-Branco C,
Binfa L,
Gramegna
G, Tacla X,
Aracena B,
et al. Quality of life after the menopause: a population
study. Maturitas.
2000; 34(1):17-23.
19.
Mishra GD, Brown WJ, Dobson AJ. Physical and mental health: changes during menopause transition. Qual Life Res. 2003; 12(4):405-12.
20.
Karacam Z, Seker SE. Factors associated with menopausal symptoms and their relationship with the quality of life
among Turkish women.
Maturitas. 2007;
58(1):75-82.
21.
Golyan Tehrani SH, Mir Mohammad Ali M, Mahmoudi M, Khaledian ¯. Study of quality of life and its patterns in different stage of menopause
for
women in Tehran. Hayat. 2002; 8(3-4):33-41. [Persian]
22.
Blumel JE; Castelo-Branco
C; Binfa
L; et al. Quality
of life
after menopause; a population
study.
Maturitas. 2000; 34:17-23.
23. Chen Y,
Lin SQ, Wei Y, et al. Impact of menopause on quality of life in community-
based women in China. Menopause. 2008; 15:144-9.
24.
Williams R,
Levine K, Kalilani L, et al. Menopause-specific questionnaire assessment in US
population-based study shows negative impact on
health-related quality of
life.
Maturitas. 2009;
62:153-9.
25.
Cheng MH, Wang SJ, Wang PH, Fuh JL. Attitudes toward menopause among middle-aged women: a community survey
in an
island of Taiwan. Maturitas. 2005; 52(3-4):348-55.
26.
Hess R, Bryce C,
Hays Rl. Attitudes towards menopause: status and race differences and the
impact on symptoms. Menopause. 2006; 13(6):986.
27.
Krajewska-Ferishah K, Krajewska-Kuùak
E, Terlikowski S, Wiktor H. Analysis of quality of life women in menopause
period in Poland. Advances in Medical Sciences. 2011; 1(2):52-58.
28.
Khodemi S, Cooke MS. Comparing the
attitudes of urben aturitas. Maturitas. 2003,46(2):113.
29. Karacam Z, Seker SE. Factors associated with menopausal symptoms and their relationship with the quality of life among
Turkish women. Maturitas. 2007; 58(1):75-82.
30. Fuh JL, Wang SJ, Lee SJ, Lu SR, Juang KD. Quality of life
and menopausal transition for middle-aged women on Kinmen Island. Qual Life Res.
2003;12:53-61.
31. Carpenter,
J.S., Studts, J. L., & Byrne, M. A systematic review of menopausal symptom
management decision aid trials. Maturitas. 2011; 69(1):11-21.
32.
Conde, Dlio Marques, Pinto-Neto, Aaro Mendes, Santos-S, Danielle, Costa-Paiva, Lcia, Martinez,
Edson Zangiacomi. Factors
Associated With Quality of Life in a Cohort of Postmenopausal Women.
Gynecological Endocrinology. 2006,22(8):436-443.
33.
Jimenez l,Preez G. The attitude of
the women in menopause and influense on the climactric. Gynecol obstet Mex.1999;67:319-22.
34.
Rostami A. The effect of education in
quality of life in menopause women. Tarbiat Modares University, 2001. [Persian]
35.
Karaçam Z, Şeker SE.
Factors associated with menopausal symptoms and their relationship with the
quality of life among Turkish women. Maturitas. 2007,58(1):75-82.
36.
Freeman EW, Sammel MD, Liu L, Gracia
CR, Nelson DB, Hollander L. Hormones and menopausal status as predictors of
depression in women in transition to menopause. Arch Gen Psychiatry.
2004;61:62- 70.
37.
Kumari M, Stafford M, Marmot M. The
menopausal transition was associated in a prospective study with decreased
health functioning in women who report menopausal symptoms. J Clin Epidemiol.
2005;58(7):719–727.
38.
Anita H. Clayton, Philip T. Ninan. Depression or
Menopause? Presentation and Management of Major Depressive Disorder in
Perimenopausal and Postmenopausal Women 2010; 12(1):213_223.
39.
Gracia CR, Freeman EW, Sammel MD, Lin
H, Mogul M. Hormones and sexuality during transition to menopause. Obstet
Gynecol. 2007; 109: 831–840.
40.
Cayan S, Akbay E, Bozlu M, Canpolat
B, Acar D, Ulusoy E. The prevalence of female sexual dysfunction and potential
risk factors that may impair sexual function in Turkish women. Urol Int.
2004;72: 52–57.
41. Khaledian S.The
assessment of Quality of life in several stage of menopause in menopause women
in Tehran,M.S Thesis midwifery,Tehran university of medical science,2001. [Persian]
42.
Brzysky W RG, Medrano MA, Hyatt-Santos JM, Ross
JS. Quality of life in low-income menopausal women attending primary care
clinics. Fertil Steril 2001;76:44-50.
43.
Castelo-Branco
C, Binfa L,
Gramegna
G, Tacla X,
Aracena B,
et al. Quality of life after the menopause: a population
study. Maturitas.
2000; 34(1):17-23.
44.
Avis NE, Assmann
SF, Kravitz HM, Ganz PA, Ory M. Quality of life in diverse groups of midlife women:assessing the influence of menopause, health status and psychosocial and demographic factors. Qual Life Res.
2004; 13(5):933-46.
45.
Dennerstein L, Lehert P, Guthrie J. The effects of the menopausal transition and biopsychosocial factors on well- being. Arch Womens
Ment Health. 2002; 5(1):15-22.
47.
Huntera MS,
Liao KL. Problem-solving groups for mid-aged women in general practice: A pilot study. Journal of
Reproductive and Infant Psychology. 1995; 13(2):147-51.
48.
Gerber JR, Johnson JV, Bunn JY, O'Brien SL. A longitudinal study of the effects of free testosterone and other psychosocial
variables on sexual function during the natural traverse of menopause.
Fertil Steril. 2005; 83(3):643-8.
49.
Mishra GD, Brown WJ, Dobson AJ. Physical and mental health: changes during menopause transition. Qual Life
Res. 2003; 12(4):405-12.
50.
Saklofske DH, Austin EJ, Galloway J, Davidson K. Individual difference correlates of health-related behaviours:
Preliminary evidence for
links between emotional intelligence and coping. Personality and Individual Differences.
2007; 42(3):491-502.
51.
Greenglass E, Fiksenbaum L, Eaton J. The relationship between coping, social support, functional disability and
depression in the elderly. Anxiety
Stress
Coping. 2006; 19(1):15-31.
52.
Duche L, Ringa V, Melchior M, Varnoux N, Piault S, Zins M, et al. Hot flushes, common symptoms, and social
relations among middle-aged nonmenopausal French women in the GAZEL cohort. Menopause. 2006; 13(4):592-9.